23 ماهگیت
دختركم 23 ماهت هم تموم شد... 23 عددي كه نمي دونم چرا خيلي دوستش دارم.... ديگه خيلي كوچولو مونده تا تولد 2 سالگيت ... اين روزا مشغول تدارك لباس و وسايل تولدت هستم..... يه روزي ميشه مي بينم كه 23 ساله ات شده و دغدغه هاي مادرانه ديگه اي برات دارم... مي دونم كه خيلي دور نيست .... در هر صورت دختركم خيلي عاشقتم...
ديشب 5 صبح بيدار شدي و اول آب خواستي بعد گفتي مي مي بخورم و بعدش گفتي مامان بابا لالا ، گفتم آره صدا نكن بيدار ميشه، گفتي بابا ببل ( بابا رو بغل كنم) گفتم باشه. بعد گفتي بوس آره (بوسش كنم) كه بعد از تاييد من بوسش كردي، قربون اون مهربونيت برم و اينكه اينقدر ملاحظه ميكني و با اجازه و آروم نصفه شبا بوس و ناز ميكني.... البته تو روشنايي روز اين خبرا نيست و به زور چشم بابايي رو باز مي كني و با جيغ و داد ميگي: بابا بيدار بابا چپش باز
اين عكسي كه در زير مي بينيد مربوط به كار كودك و مسائل ديگه نيست اين عكس يك روش جديد براي غذا دادن به يه دختر بد غذا مي باشد .در حين اينكه اين خانم كوچولو مشغول شستن ظرفها مي باشد، مادر گرامي تند و تند غذا را به دهان كودك انتقال مي دهد. در بين كار اگر كودك از خوردن غذا امتناع نمود آب را باز مي كنيم و و يا از مايع ظرفشويي كمك مي گيريم و اگر سينك در مقابل پنجره قرار گرفته باشد چند قاشق را نيز مي توان به كمك بالابردن پرده و استفاده از جوجو و همسايه ها به كودك خوراند... چند وعده غذايي است كه اين ابتكار جواب داده شما هم مي تونيد امتحان كنيد ... البته عواقب كار با خودتان است از قبيل خيس شدن تمامي لباسها، صندلي، كف آشپزخانه و در نهايت جدا كردن بچه از مقابل سينك ظرفشويي ..... حالا هي بگيد من به زور به بچه غذا مي دم زده شده نه بابا هر روشي رو امتحان مي كنم شماها هم اگه ايده داريد با كمال ميل و اشتياق استفاده مي كنيم...
با جدیت کامل در حال شستن ظروف
خنده جانانه
اين عكسا هم مربوط به سوژين خانوم در كنار دوستان عزيزش هست كه همگي متولد خرداد 89 هستند و تا تولد دو سالگيشون چيزي نمونده...
دو تا دختر بسیار مودب : سوژین و آوینا
آقا سورنا و الین خانوم ملحق می شوند
انتظاری شیرین برای روشن شدن شمع
احساس رضایت از فوت کردن شمعها
تلاش برای فوت کردن شمع