سوژينسوژين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

دختر نازم سوژین

لجبازی های دوسالگی

1391/6/28 23:50
نویسنده : مامان جون
2,034 بازدید
اشتراک گذاری

 

 دو سالگی رو گفتند شروع دوره استقلال بچه ها ولی بچه نمی دونه چجوری استقلالش رو بیان کنه و یه جورایی رفتارهای لجبازانه پیش میاد که بعضیهاش واقعا عجیبه و ادم می مونه چجوری برخورد کنه... تو این قسمت می خوام چند تا از تجربیات خانواده سه نفری خودمون رو در این رابطه بگم .... این رفتارا اقتضای سنه و امیدوارم مامان و بابای خشنی به نظر نرسیم چون تو کتابا گفته باید برخوردهای جدی تو این مواقع کرد که بچه 2 ساله رفتار صحیح و غلط رو تشخیص بده.....

اولا بگم کلا این روزهای ما شده نیام نیام... هر چی که با نه شروع بشه... نمی خورم, نمی خوام, نمی ام, نمی رم, نمی پوشم, نمی خوابم..... خلاصه کلمه ای که بیشتر از هر چیزی تکرارش میکنی... اینقدر برات جالبه حس استقلال که حتی به پیشنهادات جالب ما هم توجع نمی کنی و اولش میگی نیام که یهو متوجه میشی ای بابا اینو که خودت می خواستی

مورد اول::::: مامان و سوژین ظهر در خانه

داشتم نماز می خوندم که مهر نماز رو برداشت و گفت الله میکنم ... یکم بعد دیدم داره لیسش میزنه گفتم نه این برای خوردن نیست ولی گفت لیس می زنم گفتم نه بزار سر جاش دیدم نه داره کار خودش رو میکنه ازش گرفتم و گذاشتم بالای ویترین... اونم شروع به داد و هوار و به قول کتابها قشقرق به پا کرد که باید بدی .... نزدیک یک ربع جیغهای وحشتناک میزد و میگفت باید بدی و .... باهاش حرف می زدم می خواستم ارومش کنم بدتر جیغ می زد .... می کوبید رو شیشه و می گفت بده... ولی سعی کردم تحمل کنم ... وسطاش خندم هم میگرفت .....با عصبانیت رفت صندلی خودش رو اورد و رفت روی اون و مثلا با اون برداره که دید دستش نمیرسه ... زیر چشمی هواسش به من هم بود ... بعد رفت صندلی ناهارخوری رو بیاره .... خندم گرفته بود ولی جلوی خودم رو گرفتم.... که بهش پیشنهاد دادم ظرفها رو بشوره و قبول کرد... البته خودش هم خسته شده بود و فهمیده بود دیگه خواسته اش رو انجام نمی دم
خلاصه همون موقع که داشت ظرف می شست براش توضیح می دادم که کارت اشتباهه و با گریه کردن و جیغ زدن من حرفت رو گوش نمی دم و از کارای خوبش گفتم و اینکه چقدر دختر خوبیه و من دوستش دارم

مورد دوم:::::: شب در کنار مامان و بابا در مورد گوشی موبایل بابا هم که تازه خریده بود از این برخوردا  کردی ولی زودتر ساکت شدی چون میدونستی بابا جدیتره ولی بازم قضیه گریه و جیغ رو داشتیم

مورد سوم::::: موقع خداحافظی از خونه مامان بزرگ

یه موردی هم که نمی دونم اصلا باید حساسیت به خرج بدم یا نه... اینه که از خونه کسی چیزی بخواهی بیاری .... از خونه مامان بزرگ شیشه کشمش رو برداشتی  و گفتی ببرم خونه خودمون .... اونا هم اصرار که بزار ببره ولی من گفتم بد عادت میشه و بهت اجازه نمی دادم که بازم قضیه جیغ شروع شد و دیدم کوتاه نمی ایی و اونها هم که خیلی ددوست دارن لوست می کنن و تو دختر نازنین من بیشتر سوء استفاده میکنی... در یک عملیات  وسایل انتحاری بابا وسایل رو برد و من هم شیشه رو از دستت گرفتم و اومدم تو ماشین .... چشمتون روز بد نبینه شروع به یه جیغهایی کرد که نگو ... جوری که بابا ماشین رو نگه داشت و ما رو فرستاد عقب..... و سوژین خانوم فهمید که اینبار کوتاه نمی اییم و سریع گفت بابا ببخشید و کلا بی خیال شد..... اخه قبلا از ترس تصادف و موقع رانندگی سعی میکردیم زودتر ارومت کنیم و وقتی دیدی بابا محکم گفت اصلا برید عقب و شیشه رو هم نمی دیم بهت... حساب کار دستت اومد
البته من همیشه بعدش که اروم میشی کلی قربون صدقت میرم و از خوبیهات و رفتارای خوبت میگم و به کارای خوبت اشاره میکنم و همش میگم خیلی دوستت دارم و از این حرفا..... جالبش اینه که یاد گرفتی خودت زودی میگی ببخشید

مورد چهارم: نیمه شب در اتاق خواب

یه شب نصفه شب بیدار شد و با گریه ازم خواست از اتاق خواب بریم بیرون و کارتون بزارم .... من فکر کردم خواب بد دیده و گولش رو خوردم و اوردمش بیرون که 2 ساعت بیخوابمون کرد... صبح که بیدار شدیم بهش گفتم کارت اشتباه بوده و از این حرفا و بازم عذرخواهی کرد و گفت دیگه نمی کنم.... ولی بابا بهم گفت اشتباه کردی این داره الکی بهونه میگیره... من قبول نکردم گفتم بچه خوابه نمیشه که نصفه شبی برنامه تربیتی راه بندازیم
ولی جونم براتون بگه که دقیقا فردا شبش هم یهو بلند شد بالش به دست بیا بریم بیرون لالا.... من هم فهمیدم بله فیلم جدیدشه گفتم نمیشه و یکم نازش کردم و بغل دیدم نه داره بدترش میکنه و یه گریه هایی سر میداد که واقعا دلم کباب می شد.. هق هقی می کرد که بیا ببین انگار مادرش مرده.... هی می خواستم ارومش کنم جواب نمی داد اخرش شوهرم دعواش کرد و من هم رومو برگردوندم سریع گفت مامان دستمال بیار دماغمو پاک کن.... یعنی اتش پس
این شد که دیگه تکرار نکرد... خدایی نصفه شب رو اصلا نمیشه تحمل کرد که بخوایی اذیت کنی و لجبازی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان بيتا
30 شهریور 91 8:30
نازي سوژين گل با اين استقلال طلبيش
انشالا كه به خير و خوشي اين دوران رو طي كني.


انشالله همه مراحل رو به خیر و خوشی طی کنن و اینقدر ما رو حرص ندند
مامان سورنا
31 شهریور 91 15:54
ای جانم با این لجبازیهاش.اصلا به قیافه این دخترک اروم و ملوست نمی خوره این لجبازیها.ولی با تمام وجود درکت می کنم چون نمونه های مشابه زیاد داشتیم ولی روست درسته و ادامه بده....کم کم خیلی بهتر می شن....


ولی خداییش خود ادم خیلی وقتا دلش می سوزه برای این وضعیت ولی باید تحمل کرد