سوژينسوژين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

دختر نازم سوژین

مامان بد

1391/11/25 2:09
نویسنده : مامان جون
2,575 بازدید
اشتراک گذاری

نمی دونم چقدر درسته این پست رو بعد از پست عشقولانه بزارم.... دلم هم نمی اومد ولی باید گفت چون خودم هم حس مامان بد بودن بهم دست داده فکر کردم بنویسم تا حسهای بد مادرانه هم ثبت بشن

البته زمانی که نوشتم بعد از کلی گریه بود که واقعا سوزناک بود که خوب شد اون موقع پست نکردم... الان که ارومتر شدم اصلاحش کردم....

درسته معمولا در حال قربون صدقه رفتن من هستی ولی وقتی هم عصبانی میشی مامان بد میشم

مامان بد وقتی که می خوام بخوابونمت

مامان بد وقتی تو حموم سرت رو می شورم

مامان بد وقتی بهت غذا میدم

مامان بد وقتی چیزی که می خواهی رو نمیخرم

مامان بد وقتی دارم لباس تنت می کنم

مامان بد وقتی موهات رو شونه میکنم

مامان بد وقتی که نمی رم سر کار تا تو بمونی خونه امنا.... این یکی خیلی اذیتم میکنه... من به خاطر اینکه با تو باشم نرفتم سرکار و تو به این زودی به من میگی برو سرکار تا تو مثل شینا خونه امنا بمونی

خلاصه خیلی وقتا مامان بد میشم از نظر تو که البته هیچکدوم از اینا رو جدی نمیگیرم و کار خودم رو میکنم و می دونم احساسات بچگونه هستن

ولی امشب یه مامان بدی بارم کردی که خیلی به خودم اومدم و واقعا از خودم خجالت کشیدم.... با عصبانیت تمام فریاد کشیدی مامان بد مامان بد مامان بد... با همون شدت رفت ته ته ته دلم....مثل تیری بود که رفت تو عمق وجودم.... یعنی همه وجودم مامان بد بودن رو حس کرد..

این قصه مربوط به وقتی بود که شب نمی خوابیدی و با اینکه خوابت می  اومد مقاومت میکردی و شیطنتهای معمول.... هر کاری هم کرده بودم از قصه و کتاب و شیر و اب و دستمال و اسباب بازی و هر جنگولک بازی که بگی... ولی بازم اذیت میکردی... دیگه واقعا خسته بودم و کلافه.... خودم هم خیلی خسته و خواب الود بودم.... سرت داد  کشیدم البته داد بدی بود که خودم هم خجالت کشیدم ... بیشتر از اینکه خودم اذیت میشم ناراحت این میشم که این دیر خوابیدن تو روی همه چی تاثیر میذاره... صبح دیر بیدار میشی... بی اشتها میشی... حتی بیرون هم راحت نمی تونیم بریم تا اب و هوات عوض بشه .... ولی با همه این تفاسیر من حق نداشتم اونطور داد بزنم... به قول تو باید اروم حرف بزنم.. نباید عصبانی بشم.. چون من یک مادرم ... حق دارم فقط به عنوان یک مادر رفتار کنم.. باید مهربان باشم بدون هیچ گونه عصبانیتی و داد و فریادی

اهان این وسط برخوردهای بابایی هم بود که باعث شد من اونجوری عصبانی بشم.... چون به جای اینکه به تو بگه حرف مامانی رو گوش بده و بگیر بخواب.... به من می گفت بچه رو اذیت نکن بزار رو پا بخوابون... یعنی عادتی رو که من داشتم به زحمت ترکش میدادم یاداوری میکرد.... کلا بابایی معمولا میخواد من همه خواسته های تو رو عملی کنم.... و از نظر اون کوچکترین کاری که بر وفق مراد تو نباشه و من به خاطر خودم انجام بدم مامان بدی میشم

تو هم که خیلی مواقع من رو مامان بد میدونی که خیلیهاشون بچگونه هستند و اهمیتی نمی دم

اخه من مادری هستم که تمام زندگیم رو مثل خیلی مامانای دیگه وقف تو کردم و به جرات می تونم بگم کوچکترین کاری برای دل خودم انجام نمیدم... همه خوشیهام شده خوشیهای تو....برنامه خواب و غذایی ام شده بر اساس برتامه های تو.... مهمونی بخوام برم ترجیح میدم جایی برم که تو خوش باشی... تفریحاتم شده پارک و بازیهای بچگونه.... کارای هنریم شده نقاشی و کاردستی ...مطالعه ام شدم کتاب شنگول و منگول و کتاب قصه های تو.... برنامه های تلویزیونی شده کارتونهای تو... حتی بافتنی هم میکنم دارم برای تو است.... اگه شبا که تو خوابی میرم تو اینترنت بازم سرگرمی خودم شخصه نیست و به خاطر تو اومدم  تو این وادی... نمی خوام به این زودی اینو بگم کارم رو هم که تو از منافعش بی نصیب نبودی رو برای اینکه فقط در کنار تو باشم رو کنار گذاشتم... خلاصه کلام که من ادمی شدم برای تو دیگه من بودن برام معنا نداره

در نتیجه اینا خودم رو مامان بدی برای تو نمی دونم...

فکر کنم تنها موردی که هرسه تامون متفق القول مطمئن هستیم مامان بدی هستم همین مورد هست... یعنی جیغ کشیدنهای من که بعضی وقتا واقعا می ترسی و حساب می بری ولی بعضی وقتا هم عصبانی میشی که من تو این مورد خیلی ناراحت میشم و عذاب وجدان میگیرم که نکنه تاثیر تو روحیه لطیف تو بزاره

 خلاصه دختر گلم دارم سعی میکنم و از خدا کمک می خوام که تو این مورد هم بتونم درست رفتار کنم و دیگه تو عصبانیت داد و بیداد نکنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان بیتا
6 اسفند 91 15:31
بی خیال سودابه بزرگ که شد یاد میگیره جیغ مامانش رو درنیاره و می فهمه مامانش همیشه دوست داشتنی و نازنینه ....
مامان سورنا
13 اسفند 91 11:12
پست تاثیر گذاری بود......نمیدونم چی بگم ...همون هیچی نگم بهتره فقط اینکه با این حساب هممون مادرای بدی هستیم......ای امون از این جیغ زدنهای ما........