دخترک 28 ماهم عاشقتم
یکی از کارتونهای مورد علاقه ات رو میذارم که میتونه برینی بی بی, بی بی انیشتن و یا hi5 باشه... کنارت روی بالش دراز میکشم و بهت شیر میدم... تو با دوستات دستای منو میگیری... حتی دستی که می خوام زیر سرم باشه تا راحت دراز بکشم باید در دسترس تو باشه.... موقع شیر خوردنت چندتایی هم بوست میکنم ... صورت نازت رو نوازش میکنم... شیشه شیر خالی میشه... چشمات به شدت قرمزه خودت میگی مامان دوپی لالا کنم... می ذارمت روی پام و شروع به تکون دادن می کنم.. پاهات رو می بوسم تو هم همچنان دستای منو تو دستت میگیری و لمسشون میکنی... نیم ساعتی طول میکشه تا بخوابی حتی بعضی وقتا بیشتر... خوشحال میشم که خوابیدی و استراحت خوبی خواهی داشت.... بعد از اینکه مطمئن شدم خوابت عمیق شده به ارومی زمین می ذارمت که بعضی وقتا 5 دقیقیه ای طول می کشه نا مرحله به مرحله زمین بزارمت و تو از خواب ناز بیدار نشی..... بلند میشم سریع گوشی های تلفن رو بی صدا میکنم... زنگ خونه رو خاموش میکنم.... 5دقیقه ازت دور که میشم احساس میکنم خیلی دلم برات تنگ شده.. با اینکه بیش از یک ساعت بوده در تماس مستقیم باهم بودیم ... دلم خیلی هوات رو میکنه... سعی میکنم خودم رو کنترل کنم ولی نمی تونم نفس بکشم احتیاج به بوی تو دارم.... اروم میام کنارت... دوست دارم همش نگاهت کنم.... وقتی خوابی خیلی معصوم به نظر میایی .... یکم بوت میکنم و مست میشم.... دست میکنم تو موهات و کمی نوازش و یه بوس کوچولو.... ای خدا یعنی این موجود زیبا و دوست داشتنی دختر منه.... ولی بعضی وقتا این دلتنگی ها کار دستم میده و تو از خواب بیدار میشی... تو هم منو بوس میکنی و دیگه نمی تونی بخوابی... اون موقع از دست خودم کلافه میشم که چرا این دیوونگی رو کردم.... اخه چیکار کنم واقعا هم دیوانه وار عااشقتم
فکر میکردم فقط من از این کارهای غیر منطقی میکنم ولی با بعضی مامانا که صحبت کردم دیدم از این تجربیات زیاد دارند... اون وقت بود که فهمیدم مادر بودن یعنی این... مادر بودن یعنی دیوانه وار عاشق بودن.... عاشق موجودی که از وجودمون اومده و لحظه لحظه داریم برای رشدش تلاش میکنیم....
این رو هم بگم عشقمون دو طرفه است... فکر نکنم کسی مثل سوژین منو دوست داشته باشه! روزی چندین بار میگه مامان دوستت دارم، ... نازم میکنی.... اگه احساس کنی خوابم میاد اروم میمونی تا خودم بیدار شم... اگه بگم مریضم می خواهی منو ببری دکتر و بی صدا کنارم دراز می کشی و تب منو چک میکنی.....اصلا میدونی چیه از وقتی که به دنیا اومدی دیگه دلم هیچی نمیخواد، غنی شدم. با تو انگار تمام دنیا مال منه. انگار به عشق و توجه هیچ کس احتیاج ندارم...
زندگی با تو هر روز برام شیرین تر میشه. عجیب به این دنیا وابسته شدم دوست دارم تا ابد من باشم و تو باشی دوست دارم هر روز نگات کنم با هم بدویم جیغ بکشیم. بخوابیم... بازی کنیم.... نقاشی... کارتون....
چه خوب که مادر شدم.
بعضی از کارات تو این دوره::::
می خواهیم بریم بیرون.... سریع میری کرمت رو میاری و میگی بیرون میریم کرم بزنم....
به من میگی رژ لب بزن می گم نمی خواد سریع میریم مغازه و میاییم میگی رژ لب بزن اقاهه بگه وای مامان نونین چقدر خوشگله......
هنوز توی خونه نمی ذاری موهام رو ببندم و میگی مهمون نیست باز کن... یه زمانی هم کلافه باشم جمعشون کنم سریع میگی کجا میخواهی بری
خودت هم تا خونه میرسیم سریع موهات رو باز میکنی میگی مهمون اینجا نیست...
تا بوست میکنیم میگی مرسی مامان بعضی وقتا هم که حوصله نداری بوسمون رو پاک میکنی
وقتی باهات قهر میکنم برای منت کشی می گی مامان نونین... مامان خودم
وقتی خودت برای خودت چیزی میاری از خودت تشکر میکنی میگی مرسی خودم.... یاد گرفتی خودت از یخچال اب می ریزی برای خودت و کلی کیف میکنی که بزرگ شدی
علاقه خاصی به اذیت کردن بابا پیدا کردی..... اسباب بازیهات رو نشونش میدی ولی بهش نمی دی... یه جورایی بازی هر روزتون شده که دنبال هم میکنید برای توپ و وسایل دیگه.... حتی بعضی وقتا تو روز که بابا نیست یه چیزی رو بر میداری و میگی به بابا نمی دما... یا قایمش میکنی... از بیرون هم میاد دراز میکشی و چشمات رو میگیری تا بابا پیدات کنه.....
وحالا عکسا....
عروسکم نازنینم عشقم
خیلی لذت بردی از نقاشی و همش می گفتی مامان مرسی که برام انگشتی خریدی
اثر هنری دخترم به همراه ترکیب رنگها
تو خونه خودت داری کارتون نگاه می کنی
نی نی ساخته شده از خمیر باید لالا کنه