سوژينسوژين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

دختر نازم سوژین

عشقولانه های سوژینی

1391/12/12 1:14
نویسنده : مامان جون
1,255 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی دوست دارم یه دنیا... مامانی میشه مامی.... موپولی موپولی

مامان خیلی دوست دارم.. دلم برات تنگ شده بود... حالا مثلا دو دقیقه رفتیم دستشویی...

حالا از دستش عصبانی هستیم... هی میچسبه و ای مامان گل نازنین... ای مامان گل نازنینم... مامان سوژین... مامان خودم..... مامان سوباده..... دیگه چی میشه گفت.... هر چقدر تو کتابای تربیتی میگن جدی برخورد کنید تو مواقعی که خطا کرده... ولی وقتی این حرفا رو می شنوی نا خوداگه بغلش میکنی و می بوسیش

هنوز هم دستام براش جالبه و ناز و نوازش رو داریم... ولی جدیدا گاز هم اضافه شده و تازه جلوی گازهای محکمش رو میگیریم گریه میکنه.... بلوز استین بلند نباید بپوشم مخصوصا موقع خواب که دسترسی به بازوها خوب باشه... توقع دیگه هم اینه که چرا دستات سرد نیست.... اخه مادر جان چیکار کنم بعضی وقتا دستام گرم میشن

همش میگه من دستات رو خیلی دوست دارم.... موپولی موپولی هستند... ناز هستند...

صبح بیدار شده مامان من امنا رو خیلی دوست دارمم... من باشه عزیزم... چند دقیقه بعد... مامان دلم برای امنا خیلی تنگ شده... بازم من باشه.... میخوام برم امنا رو بوس کنم... میخوام برم بغلش.... کم کم تبدیل میشه به اینکه همین الان باید بریم خونه امنا..... حالا تا میرسیم اونجا اولش می پره بغل امنا ولی بعدش شینا کو... شینا کجاست... چرا نمیاد...

به باباش میگه...الهی قربونت برم بابای من.... علاقه شدید به دادن قرصای بابایی... کلا یه جورایی خیلی هواسش به کارای باباشه مثل غذا خوردن ... فکر میکنه بچشه حتی بعضی وقتا میخواد کلکش بزنه مثل دیشب: یه بسته کش مو داره میذاره کنار باباش تا بره از اتاقش چیزی بیاره... بابا جان ناخوداگاه بر میداره دستش... خوب سوژین بر میگرده... بابایی بر ندار میریزه ها... بابا میگه باشه.... بازم نگاه میکنه می بینه باباش دست زده میاد با هیجان تمام میگه.. ببین توش مورچه هست اگه بازش کنی میاد دستت رو گاز می گیره...

 

قربون اون ادات بشم..

 سوژین دیگه رو تخت خودش می خوابه

ژست جدید موقع عکس گرفتن

عروسکایی که مامان برات بافته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان سورنا
3 بهمن 91 19:53
بابا این دختر چه عشقولانه های باحالی داره.خیلی مهربون و بااحساسه...به پسر من رفته عشقش کتک زدن منه) اون قسمت تذکراتش به باباش خیلی بامزه بود......
مریم مامان باران
21 بهمن 91 13:52
وای به به برو بازو قشنگ حالا خوبه غیرتی نمیشه بگه نپوشون.......اون تذکرات به بابا هم خیلی باحاله کلاً اینا از اینکه حال باباها رو بگیرن خوششون میاد.
نیلوفر مامان آوا
21 اردیبهشت 92 14:29
چه بانمکه کارای سوژین جان. ژستاشم حرف نداره.