جشن تولدهای سال 91
جشن تولد شینا
اولین مهمون که تازه بیدار شده
یک تولد پر از بچه های زیر ٦ سال... به ترتیب شادمهر, سوژین بانو, شینا, ملیسا و آیناز
شینا که مواظبه دست به کیک نزنی
شینا کارش به شکایت رسید... البته اخرش گریه حسابی و قهر سرداد
ای قربون اون چشمای منتظرت
اخمهای بچم که بهش فشفشه ندادند
بالاخره یکی نصیبش شد که بهت زده شده
عکس هنری تو بغل خودم
بعد از باز شدن کادوها هر کسی با یک اسباب بازی مشغول شد... سوژین و آیناز
شینا بیا غذا رو بخور
پسرا تو اتاق دیگه ای مشغول خرابکاری هستند.. فراز و شادمهر و ایلیا
دخترا هنوز مشغول آشپزی هستن...
بسه مامان چقدر عکس می گیری.. آیناز و انیتا و شینا و ملیسا
جسن تولد شادمهر
بازم سوژین در انتظار روشن شدن شمع و درخواست برای فوت کردن
و کلاهی که با خودمون برده بودیم و پزش رو به بقیه می داد
جشن تولد غزل
جشن تولد کفشدوزکی برگزار شد و تو یکی از مهمونهای مهم بودی چون تقریبا تنها مهمون کوچیک مجلس بودی
دست در دست دوست عزیزت غزلی
تازه رسیدیم وچشمای خواب الوده ات معلومه که تازه از خواب بیدار شدی
خیلی رقصیدی و بهت خوش گذشت
جشن تولد ایلیا
تولدی که بازم به گریه و زاری ختم شد... اول تو برای فوت کردن شمع... بعدش ایلیا برای اینکه تنهایی می خواست به کیک انگشت بزنه.... نتیجه اخلاقی اش این شده که تو می گی تولد کیتی خواهی گرفت و ایلیا رو نمی ذاری انگشت به کیکت بزنه چون اون به تو اجازه نداده
بالاخره تونستی شمع رو فوت کنی و خنده زیرکانه شادمهر .... هم ایلیا رو خیلی دوست داره و حمایتش می کرد برای اینکه نمی ذاشت تو به کیک نزدیک بشی... هم تو رو دوست داره و می خواست به هدفت برسی