سوژينسوژين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

دختر نازم سوژین

حاج خانوم در مکه

1392/12/10 23:13
نویسنده : مامان جون
2,149 بازدید
اشتراک گذاری

 دخترکم در لباس سفید احرام اولین شب رو در هتل مکه خوابیده

 

اذیتها کم کم داره شروع میشه.... تو اتوبوس که سوار می شدیم گیر می دادی باید داخل کالسکه بشینی و من هم کنارت بایستم..... مزاحمت برای مسافرا درست میشد

 

 تو حرم بین خودمون جا درست می کردیم و تو مشغول بازی و خوراکی خوردن می شدی و من و مامان نماز میخوندیم

 

 عکس از طبقه بالای مسجدالحرام

 

 

 عکس یادگاری در مسجدالحرام

 

 اولین روزی که تو مسجد الحرام بودی

 دوستان اهل سوریه .... معمولا هر دختر مو بلند فرفری می دیدی می خواستی باهاش دوست بشی

 گوارای وجودت آب زمزم

 

 خوب شد کالسکه رو همراهمون برده بودیم چون حاضر نبودی قدم از قدم برداری و مواقعی که کالسکه نبود در آغوش من تشریف داشتی

 

 دخترک سرتق ما

 

 

همه 19 نفر همسفر البته با احتساب عکاس محترم اقای محمد حسین

 

 هنوزم که این عکسا رو میبینم دلم یه جوری میشه که نمی تونم وصف کنم.... عاشقت دخترکم... فرشته نازنینم... عزیزم...

 

 

 

 تو این روز تو رو طواف کامل یعنی 7 دور رو انجام دادیم و تو رو روی شونه  سوار کردم و چرخوندم و کعبه رو هم زیارت کردیم و به همراه من نماز طواف رو هم خوندی.... قبول باش حاج خانوم

 

 

 باید از محمد حسین تشکر کنیم که به خاطر ایشون حاضر شدی برای گرفتن عکسای یادگاری همکاری کنی

 

 

 

 

 خدایا فرشته کوچولوی من رو از بلاها به دور کن

 

 شروع مریضی که اثرش اینجا معلومه

 عکسی که خیلی دوستش دارم.... التماس دعا حاج خانوم.... زیارتی از طبقه بالا  که جایگاه ویلچرهاست

  

 

 دلم پر می زنه برای زیارت دوباره.... خدایا نصیب همه دوست داران بکن...

   

 به چه می اندیشی نازنینم, آخرین شب در حرم الهی

حاجی کوچولوهای کاروان در فرودگاه جده

 

 

 

 

 سلام بابا جون خیلی دلم برات تنگ شده بود.... دسته گلایی که به سوژین می دادن می گفت مگه عروسیم شده که همه به من گل می دن

 

صبح که خونه مامان من رسیدیم تا از ماشین پیاده شدی دنبال حلقه گلت بودی که بندازی دور گردنت تا به بچه ها نشون بدی.. 

 

 

 

حجکم مقبول 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ناهید مامان غزل
11 اسفند 92 12:19
ماشالله هزار ماشالله خدا از بالاها دور نگهت داره حاج خانم سوژین گلم زیارتت قبول آب زمزم گوارای وجودت و لباسه فرشتهای طواف مکه و خانه خدا مبارک خیلی خیلی ناز بودی نازتر شدی و نورانیت و زیباییت چندین برابر سودابه جان یا به تعبیری حاج خانم سودابه خانم زیارتتون قبول میخوام خیلی بنویسم و خیلی بگم اومدم یه سری به وبلاگ سوژین بزنم که چه روزی اومدم با دیدن عکسها اشک از چشمام سرازیر شد طوری که همکارامم فهمیدن و عکس دیدن والله همه ماشالله گفتن خواستم بدونی خیلی ثوابم کردی همه دست بدعا شدن و اشک ریختن ای کاش میدیمتون اون حاجیه کوچولورو می بوسیدم از طرف من حتماً اون دستهای کوچولوشو که به به تک تک اسماء و اعلام زیارتی ررسیده ببوس و دعا کنه برامون بازم زیارت قبول التماس دعا
مامان جون
پاسخ
ناهید جون من هم از نظرات تو خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم... خیلی با احساس و زیبا نوشتی...اونجا هم به یادت بودم و دعات کردم... انشالله خیلی زودی مشکلاتت حل بشه و به ارزوهات برسی... دختر نازت رو ببوس
مامان بیتا
11 اسفند 92 12:45
سودابه جون عباداتتون قبول باشه یه جورایی دلم هوایی شد و چشمام خیس عکسای خیلی قشنگی بودن استقبال از سوژین هم خیلی بامزه بود از عکسش هم معلومه که موقع استقبال چشماش پر از علامت سواله و درست نمی دونه گلا برای چی هستن. خیلی پست جالبی بود همیشه به سفرای خوب و بی خطر
مامان جون
پاسخ
انشالله قسمت بشه و از نزدیک بتونی اونجا رو ببینی, من که دلم مونده اونجا و اصلا سیر نشدم, تو مراسم استقبال هم علاوه بر خوشحالی سوزین, نخوابیدن شب هم باعث شده بود چشماش اونجوری بشه.... اخه پروازمون ساعت 1 شب بود
مریم مامان باران
13 اسفند 92 1:40
چقدر این پستت خوب بود....چقدر عکسهای خوبی داشت...هیچی نمیتونم بگم در توصیفش.....سکوت میکنم و کیف میکنم از دیدن عکسها....نگران وزنشم نباش انقدر تو مهربونی و وقت میزاری دوباره تو عید میاد سرجاش.حاج خانوم کوچولو رو ببوس. بازم میگم آرامشی که تو صورت خودت هست عالی بود...خدا قسمت همه بکنه.