سوژينسوژين، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

دختر نازم سوژین

اولین امتحان

دخترکم چه زود بزگ شدی و من بی خبر شدم.... و اولین تجربه امتحان دادن تو رو داشتم.... خیلی احساس و هیجان خاصی داشت.... نمی دونم وقتی به کنکور برسی چه حالی میشم..... امتحان مربوط به باله بود که از یک هفته پیش هر روز تو خونه با هم تمرین می کردیم و خیلی استرس داشتم و سعی میکردم که به تو منتقل نشه.... بابا هم پیگیر بود و هی می پرسید وضعیتش چطوره.... البته حرکات رو خیلی خوب و دقیق انجام میدادی ولی باید اهنگا رو حفظ می بودی و من خیلی حساسیت داشتم..... البته موقع امتحان فهمیدم که حساسیت و استرس من بیخود بود و همه بچه ها با هم امتحان می دادن و اگه اهنگی رو فراموش کرده بودید با نگاه به بقیه یادتون می اومد البته تو به خوبی همه حرکات رو انجام دادی ...
4 خرداد 1393

دختر خانوم من

دخترکم میدونم خیلی کم اینجا می نویسم... نمی دونم چرا یهو اینقدر درگیر کارای دیگه شدیم که وقت نمی کنم اینجا سربزنم و بروز کنم...  این مطلب برای اوایل اردیبهشت هست و مربوط به سن 46 و 47 ماهگی ات میشه و یه کلیاتی از کارامون برات نوشتم   کلاسایی که میری: زبان, باله, مهد اندیشه خلاق باله امتحان دوم رو هم دادی و به مقطع بالاتر که grade1هست رفتی.... ولی به خاطر تعدد کلاسا دیگه ثبت نام نکردمت... البته تغییر مربی ها هم بی تاثیر نبود مهد کودک هم چهار روز رفتی بعد خودت منصرف شدی و دوست نداشتی ... دلیلت هم این بود که مجبور بودی غذا اونجا بخوری...... البته با اصرار خودت ثبت نام کرده بودمت و حتی ناهار رو هم خودت اصرار کرده بودی اونجا...
4 خرداد 1393

سوژین خانوم در مدینه

یه چیزایی وقتی بخواد اتفاق بیفته دست ما نیست و به تصمیم و اقدام ما بستگی نداره و یه جورایی خواست الهی هست.... من به این یقین و باور رسیدم که رفتن به زیارت قبر پیامبر و مکه هم از این اتفاقات هست... یه تجربه قبلی از مکه رفتن دارم که خیلی یهویی بود و تو بهترین زمان اتفاق افتاد .... اینبار هم باز بدون اینکه من تصمیم گرفته باشم و بخوام اقدامی کنم نصیبمون شد.... چون بابا دوست نداشت بیاد و وقت نداشت من هم تصمیمی برای رفتن نداشتم ولی ثبت نام گروهی خانواده عمه من و ثبت نام پدر و مادرم باعث شد که همسر جان اصرار کنن که شما هم برید.... پدری که حاضر نبود یک شب دور از ما باشه اصرار داشت که 10 روز بریم سفر.... ولی ظاهرا قسمت و دعوتی بود که از زبان همسر ج...
10 اسفند 1392

حاج خانوم در مکه

 دخترکم در لباس سفید احرام اولین شب رو در هتل مکه خوابیده   اذیتها کم کم داره شروع میشه.... تو اتوبوس که سوار می شدیم گیر می دادی باید داخل کالسکه بشینی و من هم کنارت بایستم..... مزاحمت برای مسافرا درست میشد    تو حرم بین خودمون جا درست می کردیم و تو مشغول بازی و خوراکی خوردن می شدی و من و مامان نماز میخوندیم    عکس از طبقه بالای مسجدالحرام      عکس یادگاری در مسجدالحرام    اولین روزی که تو مسجد الحرام بودی  دوستان اهل سوریه .... معمولا هر دختر مو بلند فرفری می دیدی می خواستی باهاش دوست بشی  گوارای وجودت آب زمزم  ...
10 اسفند 1392

بهمن 92

دیگه عنوان رو می ذارم که هر طور شده بزودی بیام و عکسا رو بزارم....  یه فرصت حسابی و زمان کافی می خوام که از دخترک بنویسم و عکساش رو بزارم
4 بهمن 1392

هیس..‘ نه... فریاد بزن دخترم

همراه بابایی رفتیم و فیلم هیس دختران فریاد نمی  زنند پوران درخشنده رو دیدیم... داستانش چیزی بود که بارها تو اخبار و اینترنت و حتی از زبان دوستان و آشنایان شنیده بودم یعنی همون قصه تکراری مورد ازار گرفتن دختران..... ولی حسی که تو فیلم بهم منتقل شد قابل مقایسه با شنیده هام نبود.... خیلی تاثیر گذار بود طوری که برای اولین بار حس کردم کاش دختر نبودی و از این قضیه ناراحت شدم که خیلی باید در این زمینه مواظبت باشم ..  یه نکته دیگه که خوشحالم کرد اینکه چقدر خوب صدای بلندی داری و به خودم گوشزد کردم هیچ وقت نگم بهت ارومتر دخترم   جیغ نزن.. فریاد نزن...   موقع برگشت که  برای خرید  رفته بودیم یه لاک هم برات خریدیم و...
31 شهريور 1392

عکس های تابستانی

    هنرنمایی با رنگ انگشتی     خونه سازی به سبک خودت    اینم هنر اوازی دخترم... البته فیلمش گویاتر هست      امسال تابستان وقت خیلی خوبی برای گردش داشتیم که سن مناسب تو هم بی تاثیر نبود و بیشترین لذت رو هم تو می بردی مخصوصا روزایی که با دختر دایی و پسرخاله هات می رفتیم پارک.... چند تایی عکس هم برای یادگاری اینجا میزارم....    همراه نگین که ارتباط خوبی با هم دارید      مشغول خوردن جوجه کباب    بازی با جدیت تمام... ایده صندلی هم از خودت بوده      شکلات خوری     ...
31 شهريور 1392

جشن تولد کیتی خوشگله

اول عکسای تزئینات رو میزارم....   ظروف پذیرایی کیتی   تاجهایی که مورد استقبال بچه ها قرار گرفت برعکس پیش بینی من دستمالای کیتی کارت دعوت   کارتای یادگاری که با برچسب کیتی توسط سوژین به همراه بوس تقدیم مهمونای گل شد   میز پذیرایی و تزئیناتی که خیلی دوستشون داشتم   ریسه اسم دختر نازم       دسر پودینگ وانیلی توت فرنگی حاوی بیسکوئیت که مورد استقبال مهمونای محترم واقع شد غذاها ماکارونی, کیک مرغ و سالاد فصل   تنقلات و میوه... بابت پفک مهمونای عزیز فحشمون دادند     یکبار دیگه عکس پف...
5 شهريور 1392